دست نوشته
دست نوشته

دست نوشته

شخصی

بازسازی



آیا شکستن همیشه بده؟

گاهی برای یه راه جدید باید شکسته شویم

باید غرورمون رو بزاریم کنار

امروز بارها و بارها شیشه شکستم

با یه فشار کوچیک شیشه ها رو خرد کردم

نترسین نه دیوونه شدم نه دعوا یی بود

روزا میرم تو یه کاروانسرا ی قدیمی تو مرکز شهری که تقریبا ۱۵ دقیقه ای با شهر ما فاصله داره

اونجا دارم یاد میگیرم که میشه با شیشه های خرد شده به دیگران حرفات رو بزنی

میشه باور کنین اما تنها یه راه داره اون هم ایکه شیشه هارو به قطعات ریز تبدیل کنی

با شیشه هایی که خرد کردی تصویری میسازی که دیکران میتونن ببینن و لذت ببرن

بعد از سه ساعت کار

بعد از اینکه معلمم ازم خواست صدای شیشه ها رو بفهمم

و با رنگهاشون ارتباط برقرار کنم

تصویر داشت شکل میگرفت رفتم تو فکر

چرا ما آدما حاضر نیستیم بعضی وقتا اون قالب ساخته شده اشتباهمون رو تبدیل به تصویر بهتری کنیم که لااقل دیگران پیاممان را درست بشنوند

میشه میشه از میون اون عصبانیت ها ناراحتی ها و شکستن های مکرر آدمی تازه ساخته بشه؟

آدمی که حماقت های قبلش رو بزاره کنار

فکر کنم میشه و اگر بشه چه تابلوی زیبایی میشه!!!!

شما چی فکر میکنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد