دست نوشته
دست نوشته

دست نوشته

شخصی

جهان درون ما

 از این نوشته خوشم اومد گفتم شاید برای شما هم جالب باشه

کاخی بسیار بزرگ را با هزاران اتاق و سرسراهای بزرگ مجسم کنید که یکایک اتاق های آن در حد کمال است و هر کدام هدیه خاصی رادر بردارد.هر اتاقی نشانه یکی از جنبه های شما و یکی از اجزای تشکیل دهنده کاخ کامل است. در کودکی وجب به وجب کاخ خود را بی هیچ خجالت و یا قضاوتی گشتید و شجاعانه ، موهبت و معمای موجود در تک تک اتاق ها را جست و جو کردید . آن دوران هر اتاقی را اعم از اتاق خواب،دستشویی،زیرزمین یا انباری را عاشقانه پذیرفتید. در آن هنگام هر اتاقی برایتان بی همتا و کاخ شما سرشار از روشنایی ، عشق و شگفتی بود. تا آن روزی که کسی به کاخ شما آمد و گفت که آن اتاق نقصی دارد و شایسته این کاخ نیست.او گفت:"اگر میخواهی کاخ بی نقصی داشته باشی ، باید در آن اتاق را قفل کنی!" و شما که خواهان عشق وپذیرفته شدن بودید، به سرعت در آن اتاق را بستید. به مرور زمان افراد بیشتری به کاخ شما آمدند و هر کدام نظر خود را در باره اتاق ها گفتند.یکی این اتاق را دوست نداشت و آن یکی، آن دیگری را. به تدریج اتاق ها را یک به یک بستند.اتاق های بی همتای شما از روشنایی در آمده ، به تاریکی فرو رفتند وبدین سان چرخه ایی آغاز شد!از آنپس بنا به دلایل گوناگون درهای بیشتری را بستید.دری را بستید،چون می ترسیدید و در دیگری را بستید،چون به گمان شما آن اتاق بیش از اندازه جسور بود. در اتاق هایی را که زیادی محافظه کار را نیز بستید، در اتاقهایی را بستید که در کاخ های دیگر نظیر آنها را مشاهده نمی کردید و درهایی را بستید که به گفته رهبران دینی باید خود را از آنها دور نگه می داشتید . خلاصه همه اتاق هایی را که مطابق معیار های جامعه و یا آرمانهای شما نبودند را بستید

آن روزهایی که کاختان نامحدود و آینده شما تابناک و هیجان انگیز به نظر می رسید ، گذشت.دیگر به یکایک اتاق های خود به یک اندازه عشق نمیورزیدید و آنها را ستایش نمی کردید.اکنون دلتان می خواست آن اتاق هایی که روزی موجب سر بلندی شما بودند،ناپدید شوند.نومیدانه کوشیدید راهی بیابید تا خود را از شر این اتاق ها خلاص کنید ، در حالیکه آنها بخشی از ساختمان کاخ شما بودند. با گذشت زمان به تدریج وجود آن اتاق هایی را که بسته بودید را فراموش کردید. در ابتدا متوجه نبودید چه می کنید ، اما کم کم این کار عادت شد.هر کس در باره چگونگی یک کاخ با شکوه پیامی به شما می داد و برایتان ساده تر بود به سخنان مردم گوش دهید تا آن که به ندای درون خود که کل کاخ شما را دوست داشت، اعتماد کنید.در واقع بستن آن اتاق ها به شما احساس امنیت می داد. خیلی زود متوجه شدید که فقط در چند اتاق کوچک زندگی میکنید. اینک یاد گرفته بودید چگونه زندگی را ببندید و دیگر برایتان دشوار نبود

بسیاری از ما در اتاق های بسیاری را بسته ایم و فرموش کرده ایم که روزگاری کاخی با شکوه بوده ایم. به تدرج پذیرفتیم که فقط در یک خانه کوچک دو اتاقه و مخروبه هستیم. اکنون مجسم کنید ، کاخ شما مکانیست که تمامی وجودتان را چه خوب و چه بد در خود جای می دهد و همه ویژگیهای موجود در این سیاره در شما یافت می شود. یکی از اتاقهایتان عشق است، یکی شجاعت، یکی وقار و دیگری بزرگواری! تعداد اتاقها بیشمار است . خلاقیت،لطافت،درستی،اصالت،سلامت،اعتماد به نفس،جذابیت،قدرت،خجالت،نفرت،زیادهخواهی،بی مهری،تنبلی،خودپسندی،بیماری،بدی از جمله اتاقهای کاخ شما هستند.هر اتاق بخش ضروری از ساختمان است و نقطه مقابل هر اتاق نیز در جایی از کاخ شما وجود دارد. خوشبختانه ما هیچ گاه به کمتر از آنچه میتوانیم باشیم، راضی نمی شویم.نارضایتی ما از خود موجب می شود که به جست و جوی اتاق های کاخمان بپردازیم.فقط از طریق باز کردن یکایک اتاقهای کاخمان است که به بی همتا بودن وجود خود پی می بریم

کاخ استعاره ای است تا به یاری آن بتوانید عظمت وجود خود را در یابید.هر یک از ما این مکان مقدس را درون خود داریم.اگر آماده و مشتاق باشیمتا تمامی وجود خود را ببینیم، به سادگی می توانیم به این مکان مقدس دست یابیم،اما بیشترما از آنچه در پشت این درهای بسته خواهیم یافت، میترسیم و بنابراین به جای پرداختن به سفر پر ماجرای کشف جنبه های پنهان وجود - که سفری پر از شگفتی و هیجان است-وانمود می کنیم این اتاق ها وجود ندارند و بدین ترتیب چرخه ادامه میابد.اما اگر حقیقتاً خواهان آن هستید که مسیر زندگی خود رادگرگون سازید، باید درن کاختان بروید و درها را یکی یکی باز کنید. باید جهان درنتان راجست و جو نمایید و آنچه را ترد کرده ایدباز پس بگیرید.فقط در کل وجودتان است که می توانید شکوه وجلال خود را درک کنید و از تمامیت و بی همتایی زندگی تان لذت ببرید

کتاب نیمه تاریک وجود

اثر دبی فورد