دست نوشته
دست نوشته

دست نوشته

شخصی

مدیترانه ،تو را دوست دارم

نشستم کنار

 ساحل مدیترانه

صدای برخورد امواج به سنگها 

صدای مرغای دریایی

رفت وبرگشت سریع موجها

آسمون آبی بدون هیچ لکه ای

اینجا قشنگترین جای دنیا اگه نباشه اما یکی از قشنگترین هاست

نمی دونم دقیقاً تا چه روزی اینجا هستم اما عاشق آرامششم  و دلم نمی خواد اینجا رو از دست بدم

دیگه حوصله شهر شلوغی مثل تهران رو ندارم دلم آسمون این رنگی میخواد

دلم میخواد مردمم به مهربونیه مردم اینجا باشن

از دادزدنهای تو خیابون وحشت می کنم فکر میکنم برگشت سخت شده واسم

ولی بالاخره چی 

این مدت از ایرانیا دور تر بودم 

دلشوره هام کمتر بوده ولی احساس تنهاییم بیشتر

دوستام بیشترشون سرگرم تلاش برای معاشن

که خوب گناهی نیست امیدوارم همشون موفق باشن

دوستام هم  مثل امواج این آب میرن و میان 

گر چه همیشه نیستن اما وقتی هستن دلم گرمه

بازم تنها تو یه گوشه  ساحل مدیترانه نشستم تنها نفس عمیقی میکشم

چون زندگی با تنهاییم ادامه داره شاید سال دیگه یه چیزی پیش بیاد که به این نوشته هام بخندم شایدم نه