دست نوشته
دست نوشته

دست نوشته

شخصی

برف

دیروز برف همه جا رو سفید کرده بود .مدتی بود که چشم به راهش بودیم و الحق که با سرمایی که با خودش اورده بود حسابی حالمون رو جا آورد....نمیدونم چرا ما آدما اینجوری هی یه چیزی رو آرزو میکنیم ووقتی بدستش آوردیم عکسشو آرزو میکنیم.عمرا" اگه بخوام بگم ناشکریم....سرده به خدا....فکر کنید دستای بچه های سر چهار راه حالا از سرما ترک میخوره....کارتون خوابه به زمین زمان فحش نثار میکنه....رفتگره اگه مجبور به در آوردن معاش نباشه باور کنید کمرش برا رفتن تو خیابون راست نمیشه....ما هی تو اتاق گرممون بگیم خدا یه ذره بارش تازه از نوع برفش....چه میدونم...حال طبیعته دیگه ...دگرگون و گاهی طغیانگر.....خدا فکر کنم خودت هر جور میدونی تغییرش بده .....چقدر کارت سخته خدا این همه بنده این همه درخو است....بعد تنهایی .

بزرگیت رو شکر که من فقط یه بنده غرو غروی توام.خدایا گاهی به حرفام گوش کن چون میدونم همه خواسته های من برای دیگر بندگانت ممکنه دردسر درست کنه حتی اگر بارش برف باشه.

اولین برف سال 94 رو امیدوارم با لذت تماشا کرده باشید