خانه عناوین مطالب تماس با من

دست نوشته

شخصی

دست نوشته

شخصی

درباره من

عاشق بارونم از طبیعت بکر خوشم میاد کتاب خوندن باعث میشه شادتر باشم فیلمهای خوب هم ساعت فراقتم رو پر میکنه گه گاهی کاغذ روخط خطی میکنم بیشتر وقتی دلم میگیره اون وقتا هم اغلب هوا ابریه حالا این خط خطی ها دل منو گاهی آروم میکنه اگه خوندینشون حتماَ یه رد پایی از خودتون زیر خط خطی هام بزارین خوشحالم میکنید اینجوری ادامه...

پیوندها

  • روز بارانی
  • متولد یک روز بارانی
  • دکتر شیری
  • متین و مستانه
  • دختر لر
  • آیدا وبلاگ 1
  • آیدا:وبلاگ شماره2
  • یاس وحشی
  • شراره
  • راضیه
  • عسل خانومی
  • ذهن زیبا(باران پاییزی)
  • سکوت پاییزی(چتری برای برگریزان)لیلا
  • نیروانا الهه
  • بابک اسحاقی(جوگیریات)
  • هفتگ
  • بابا انار دارد(محمد جعفری نژاد)
  • مهربان(سطرهای سپید)
  • فیلم شکلات چای داغ (کامشین)

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • برف
  • سلام در خانه جدید
  • می شه کاری کرد؟
  • برای حفظ محیط زیست بکوشیم برگرفته از نوشته دوست عزیزم باران
  • نوشته مورد علاقه ام
  • من کجام
  • بازگشت
  • شعری از قیصر امین پور
  • پیروزی در فوتبال
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • آذر 1394 1
  • شهریور 1394 1
  • تیر 1394 5
  • تیر 1392 1
  • خرداد 1392 3
  • اردیبهشت 1392 1
  • فروردین 1392 2
  • دی 1391 3
  • آذر 1391 1
  • مهر 1391 3
  • شهریور 1391 1
  • تیر 1391 2
  • بهمن 1390 1
  • دی 1390 1
  • آذر 1390 1
  • شهریور 1390 1
  • فروردین 1390 2
  • اسفند 1389 1
  • دی 1389 1
  • آذر 1389 3
  • آبان 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • آذر 1388 1
  • آبان 1388 3
  • مهر 1388 1
  • خرداد 1388 1
  • اردیبهشت 1388 2
  • فروردین 1388 1
  • دی 1387 2
  • آذر 1387 3
  • آبان 1387 1
  • شهریور 1387 1
  • تیر 1387 1
  • خرداد 1387 1

جستجو


آمار : 7206 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • برف 1394/09/17 13:54
    دیروز برف همه جا رو سفید کرده بود .مدتی بود که چشم به راهش بودیم و الحق که با سرمایی که با خودش اورده بود حسابی حالمون رو جا آورد....نمیدونم چرا ما آدما اینجوری هی یه چیزی رو آرزو میکنیم ووقتی بدستش آوردیم عکسشو آرزو میکنیم.عمرا" اگه بخوام بگم ناشکریم....سرده به خدا....فکر کنید دستای بچه های سر چهار راه حالا از...
  • سلام در خانه جدید 1394/06/14 19:53
    نقل مکان کردم به خانه جدید یعنی بلاگ اسکای فکر کنم تاثیر تبلیغات آقای اسحاقی بود شایدم از دست دادن بعضی مطالب در وبلاگ قبلی امیدوارم این خانه بتونه ذهن بی سوژه من رو فعال کنه....دوست دارم بنویسم گر چه خوب نمی نویسم ولی باز تلاش می کنم شاید یه وقتی یه نوشته ای خوب در اومد و اونوقت بگن استعداد تاثیر نداشت طرف پشتکار...
  • می شه کاری کرد؟ 1394/04/14 18:57
    http://s4.picofile.com/file/7944217418/bonyade_koodak.flv.html این فیلم رو ببین بعد به سوالم جواب بده نه به من،به خودت جواب بده
  • برای حفظ محیط زیست بکوشیم برگرفته از نوشته دوست عزیزم باران 1394/04/14 01:15
    یا می دانید: 1-طبیعت دو سال برای تجزیه یک عدد فیلتر سیگار زمان نیاز دارد. 2- برای تجزیه یک عدد آدامس به 5 سال زمان نیاز دارد. 3- حداقل نیم قرن برای تجزیه یک کیسه زباله نیازاست. 4- طبیعت برای تجزیه یک بطری پلاستیکی رها شده در آب به بیش از چهار قرن زمان نیاز دارد . 5- برای تجزیه یک قوطی آلومینومی در طبیعت به زمانی بین...
  • نوشته مورد علاقه ام 1394/04/12 18:09
    زندگی شاید آن لبخندیست که دریغش کردیم زندگی زمزمه پاک حیات است میان دو سکوت زندگی خاطره آمدن و رفتن ماست نمیدونم این رو کجا خوندم اما سادگی نوشتش خوشم میاد
  • من کجام 1394/04/07 13:42
    وقتی به دنبال چیزی میگردی گاهی خسته میشوی گاهی کلافگی تورا بیشتر خسته میکنه حالا اگر سالها بدنبال خودت باشی که یه جایی گمش کردی باید حالت چطور باشه.گمکرده های خودمون کجا جا گذاشتیم ؟ تو کدوم ایستگاه زندگی؟با کدوم خط میشه به اون ایستگاه بر گردیم و از کجا مطمئن باشیم که گمشدمون رو یکی برنداشته....فکر کنم تو شلوغ ترین...
  • بازگشت 1394/04/06 13:11
    باورم نمیشه که حدود 2 ساله اینجا ننوشتم چرا؟ خودمم نمی دونم اما دیدم خیلیها رفتن یه مدت هم که دسترسی به وبلاگم سخت شده بود به دلایلی مشکل سروری اما خوشبختانه درست شد لطفا اونایی که بیصدا میان اینجا از خودشون ردی بزارن از دوستان عزیزی هم که تغییر آدرس داشتن صمیمانه میخوام آدرس جدیدشون رو بدن نمی دونم درگیر چی بودم یکیش...
  • شعری از قیصر امین پور 1392/04/07 18:25
    ما در عصر احتمال به سر می بریم در عصر شک و شاید در عصر پیش بینی وضع هوا از هر طرف که باد بیاید در عصر قاطعیت تردید عصر جدید عصری که هیچ اصلی جز اصل احتمال، یقینی نیست اما من بی نام تو حتی یک لحظه احتمال ندارم چشمان تو عین الیقین من قطعیت نگاه تو دین من است من از تو ناگزیرم من بی نام نا گزیر تو می میرم
  • پیروزی در فوتبال 1392/03/28 17:25
    خوشحالم که مردم کشورم شاد شدند امیدوارم هر لحظه خبر خوشحالی بشنوند و لبهاشون به خنده باز بشه و دیگر اشکی نبینم تبریک احساسات گرمتون رو به تحریر در بیارید تا این پست شادتر بشه لیلا: منم خوشحالم از این پیروزی!افتخاری شد برای هممون! -------------------- شراره: -------------------- ندا: :)) جات خالی کلی رقصیدم و جیغ جیغ...
  • [ بدون عنوان ] 1392/03/20 01:09
    یه نوشته راجع به متولدین تیر ماه خوندم اینجا میارمش متولدین تیر ذاتا عمیق هستند ولی‌ تا حدودی تکلیفشان با خودشان مشخص نیست،آنها تردیدهای زیادی دارند اما نسبت به ماهای دیگر بیشتر مدعی عشق و دوست داشتن هستن. متولدین تیرمتاسفانه دچار یک تناقض روحی هستند . آنها انسان های عاطفی و وابسته هستندولی‌ در کنار آن تمایل به مستقل...
  • تو 1392/03/03 21:15
    می توان از تو گفت می توان هزاران خط نوشت که به تو ختم شود اما نمیدانم چرا هر چه به قلمم فشار می آورم هیچ اثری بر روی کاغذ نمی ماند جوهر تمام شده یا نیروی دست من کافی نیست فکر می کنم خیالم از تو دور است کجایی؟ دیر باور شده ام یا نیستی ادامه میدهیم دقیقاً معنی اش همین است؟ در کدام سیاره جا مانده ایم که قلممان بی جوهر...
  • شروعی دوباره 1392/02/13 14:49
    همه کارهام تمام شد جزیره دوست داشتنی را ترک می کنم خاطراتم را در جعبه ایی دربسته جا دادم اینجا دنیای من بود شاید کسی نداند چرا اینجا را دوست داشتم درکش چندان مشکل نیست این دنیا را خودم می ساختم و کسی برایم مرزهایم را مشخص نمی کرد مرزهایم نیز برای کسی آزار دهنده نبود هر چه بود زیبایی بود و بس خداحافظ دوره زیبایی در...
  • شنیدن 1392/01/29 14:17
    روزی بالاخره گوشی صدایم را خواهد شنید شاید بعد از مرگم نمیدانم اما روزی این اتفاق می افتد وآن روز یک نفرمی گوید کاش زودتر شنیده بودم امیدوارم آن یک نفر تو نباشی آیا اطرافیانمان را می شنویم یا آن که تصور خودمان را از حرفهای اطرافیانمان را می شنویم؟
  • حرف سازها 1392/01/15 15:39
    مدتی مشغله ذهنم حرف سازها هستند چرا با حرفهایشان خانواده ای را به هم میریزند حسادت آنقدر تحریکشان کرده که متوجه نمی شوند یا اینکه میخواهند متوجه نشوند ای دوست عزیزی که خودت را در گیر یک حرف پوچ کردی تو مرا میشناسی من هم تو را .به حرف سازها چرا میدان دهیم کاش حرف سازها را به جای قربانیانشان در قرنطینه قرار میدادیم آخ...
  • نوروز پیروز 1391/12/30 15:28
    چند دقیقه ای دیگر سال نو می شود ....نمی دونم چه آرزویی دارید ولی امید که بر آورده بشه ودلتون شاد باشه امید که کشورم در گیر فقر مالی و فرهنگی نباشه امید که مردم مهربونم عشق رو همیشه به یاد داشته باشن و از خشم ونفرت دوری کنن امید که امید از قلب این مردم نازنین خداحافظی نکنه که مطمئناً با امید به همه آرزوها خواهیم رسید...
  • مشکل 1391/10/24 18:19
    هر حرکتی که شما رو تو اجتماع آزار میده رو بنویسید منظورم اصلاً از نظر سیاسی نیست منظورم رفتارهای اجتماعی و فرهنگی که فکر میکنید ما را قردی بی قرهنگ جلوه می ده رو بیان کنید ضمناً این سوال امتحان نیست سخت نگیرید حتی اگه با من آشنا نیستید این بار خاموش نباشید جوابهای شما با نام نظر دوست گرامی به این پست اضافه میشه م ریم...
  • توهین 1391/10/24 18:14
    چقدر حق داریم به دیگران توهین کنیم؟ چقدر دیگران حق دارند به ما توهین کنن؟ آیا اصلاً حقی در این زمینه وجود دارد؟ چه چیز از نظر شما دوست عزیزی که این سوالات رو میخونی، توهین معنی می شود منتظر نظراتتون هستم فکر می کنم معنای این کلمه همه ما رو به شک انداخته باشه
  • زبان مشترک 1391/10/24 18:07
    وقتی از چیزی دلخورم میخوام حرفم و دلخوریم رو بگم اما یا فکر میکنن عصباتی هستم یا فکر میکنن میخوام حقی رو ازشون بگیرم .اما من فقط یه نیاز دارم اونم اینه که بعضی کارها هست که به تنهایی نمی تونم انجام بدم با اینکه صادقانه این رو میگم باز انگار نمی شنون به نظرتون باید دروغ بگم مثلاً خودم رو بزنم به مریضی وای چرا به آدما...
  • پاییز و تنهایی من 1391/09/19 16:04
    توی کوچه ها سرگردان میچرخم .پاییز اثر هنریش رو کامل کرده .گلبرگهای زرد و قهوه ای روی زمین باعث آهنگ ملایمی زیر پاهام شده و رقص مه خفیف رو میان درختها میتونی ببینی.کی میتونه اینقدر تابلو بکشه که پاییز میکشه؟ این همه زیبایی هست .اینجا مثل تهران نیست حسابی آرومه.بالاخره از چیدن وسایل فارغ شدم و تونستم به تابلوی طبیعت...
  • این روزها 1391/07/19 13:41
    این روزا خیلی کارپشت کار ریخته و هی بازگشتم به ایران رو میندازه عقب همه مسئولیتها با خودمه دلم لک زده برگردم ایران دوباره یه ذره استراحت کنم وتنبل بشم .همراهم رو بندازم تو دردسر برا مسئولیت پذیری بیشتر. وای چقدر خوب بود تا قبل از امدنم به اینجا اصلاً تو صف پرداخت قبض نرفته بودم با پلیس مهاجرت سر وکله نزده بودم با...
  • برای آیدا 1391/07/17 13:53
    این پست فقط برای یک خواهش ازدوستانی است که چه با رد پا و یا بدون رد پا نوشته هایم را می خوانند از شما خواهش میکنم درمیان پیوندهای وبلاگم سری به وبلاگ شماره 1 آیدا دوست عزیزم بزنید شاید روزی صدای آیدا بلندتر شنیده شود
  • آرزوی همین الان من 1391/07/12 13:45
    خندتون نگیره اما آرزوم اینه که فیس بوک یا تلویزیون رو که باز میکنم بگه قیمت دلار دیگه بالا نمیره و همین جا ایستاده آرزو دارم دیگه تو هیچ کشوری جنگ نباشه و هیچ سیاستمداری چشمش به کشور دیگه حریصانه نگاه نکنه آرزو دارم یه کم از این چینی ها یاد بگیریم سخت کوش شیم گر چه زیاد دل خوشی ازشون ندارم که نظم اقتصادی دنیا رو ریختن...
  • قدم اول 1391/06/26 13:33
    سالها پیش وقتی اولین قدم رو برداشت جیغی از خوشحالی کشیدم انگار اولین قدم رو کره ماه بود نه اون اولین قدم پسر بچه ای بود، پسری که من رو مادر و همراهم رو پدر کرده بود فردا اون میره دانشگاه تصمیم داره دارو سازی بخونه ، می دونم راه سختی در پیش داره وحسابی باید درس بخونه دیگه باید همه کاراش رو خودش انجام بده.دیگه اگه من بش...
  • برای ندای عزیزم 1391/04/21 13:17
    تو این مدتی که نبودم یه بابای خوب از این دنیا رفت دو روزیه فهمیدم وقصه دار دوستی هستم که تو عالم واقعیت ندیدمش فقط از او یه عکس با یه لبخند زیبا دیدم دختر یه پدر نازنین لر تو عرض این دو سال با ندای عزیزم دوست شدم با نوشته هاش راجع به بابا لره با حادثه هایی که بابا ایجاد میکرد و باش یا می خندیدیم یا حرص میخوردیم ولی...
  • دوباره آمدم 1391/04/19 16:20
    می گم آدم نیاد به اتاقش سر بزنه بعد باید چه گردگیری مفصلی بکنه تو این مدت کلاس نقاشی می رفتم بیشتر درگیر کشیدن بودم تا نوشتن عالمی است عجیب بی انتها زیبا تو یه آینده شناورم و نمیدونم چی میشه کجا خواهم بود و چه خواهم کرد سر درگم بودم سردرگم تر شدم تو این دوسال بعضی دوستا رو بعد بیست سال دوباره پیدا کردم یاد قدیما...
  • مدیترانه ،تو را دوست دارم 1390/11/23 12:24
    نشستم کنار ساحل مدیترانه صدای برخورد امواج به سنگها صدای مرغای دریایی رفت وبرگشت سریع موجها آسمون آبی بدون هیچ لکه ای اینجا قشنگترین جای دنیا اگه نباشه اما یکی از قشنگترین هاست نمی دونم دقیقاً تا چه روزی اینجا هستم اما عاشق آرامششم و دلم نمی خواد اینجا رو از دست بدم دیگه حوصله شهر شلوغی مثل تهران رو ندارم دلم آسمون...
  • استانبول 1390/10/19 20:36
    هتل عالی بود تخت نرم و صبحونه عالی و ویو یی که میتونستی طلوع خورشید رو از تو رختخواب ببینی محشر بود عاشق صبحونه هتلم رنگ و وارنگ از هر مدلی که دلت بخواد خرید خرید خرید وای اگه آدما این یه کار و نداشتن چی کار میکردن پاهام تو این ۴ روز مال خودم نبود خوب خاطره این سفر از بقیه سفرا بهتر بود متاسفانه نتونستم موزه هایی که...
  • مسافرت 1390/09/15 17:54
    دارم آماده رفتن به ترکیه میشم دعا کنید خیلی سرد نباشه اصلا از سرمای زیاد خوشم نمیاد وای خدای من استانبول با اون شلوغیش مردم همش بیرونن وتو فکر میکنی جز راه رفتن تو خیابون کار دیگه ایی ندارن صاحب هر مغازه باصدای بلند آهنگ میزاره و وقتی تو خیابون باشی مخلوط این موسیقی ها فقط راحت تر دیوونت میکنه از استانبول چه خاطره ایی...
  • من 1390/06/28 22:58
    د وست داشتم آسمان دلم همیشه آبی باشه اما نمی دونم چی شد که اینجوری نشد گاهی لکه های ابر جایی غیر دل من برای گذر پیدا نکردن و من قبولشون کردم قبولشون کردم چون فکر کردم با وجود اونا هیچوقت آسمون دلم رنگ یکنواختی نخواهد گرفت
  • بازسازی 1390/01/29 20:37
    آیا شکستن همیشه بده؟ گاهی برای یه راه جدید باید شکسته شویم باید غرورمون رو بزاریم کنار امروز بارها و بارها شیشه شکستم با یه فشار کوچیک شیشه ها رو خرد کردم نترسین نه دیوونه شدم نه دعوا یی بود روزا میرم تو یه کاروانسرا ی قدیمی تو مرکز شهری که تقریبا ۱۵ دقیقه ای با شهر ما فاصله داره اونجا دارم یاد میگیرم که میشه با شیشه...
  • 56
  • صفحه 1
  • 2