سالها پیش وقتی اولین قدم رو برداشت جیغی از خوشحالی کشیدم انگار اولین قدم رو کره ماه بود
نه اون اولین قدم پسر بچه ای بود، پسری که من رو مادر و همراهم رو پدر کرده بود
فردا اون میره دانشگاه تصمیم داره دارو سازی بخونه ، می دونم راه سختی در پیش داره وحسابی باید درس بخونه
دیگه باید همه کاراش رو خودش انجام بده.دیگه اگه من بش بگم این کار رو بکن یا اون کار رو نکن بش برمی خوره .18 سال گذشت چقدر سریع
فکر میکنم تمام سعیم رو کردم که مرد خوبی برا جامعه باشه.من سعی کردم و دیگران در برخورد با من ازش تعریف می کنن .امیدوارم تعارف نباشه
جامعه به آدمهای خوب نیاز داره
من پسرم رو خیلی دوست دارم اما واقعاً از ته دلم آرزو میکنم که جامعه دوستش داشته باشه در این مسیر همراهم ، دوستان، فامیل و خانواده های من و همراهم همیشه کنارمون بودن و میدونم که همه این افراد در پیشرفت فکری پسرم یا بهتره بگم این مرد جوان موثر بودن
از همه متشکرم
گاهی پیش اومد که مخالفانی در مسیر زندگی هم داشتیم از اونها هم متشکرم
چون تجربه های تلخ زندگی باعث میشن آدم قوی تر بشه و خودش رو برای جنگ آینده آماده کنه.شنیدم که میگن زندگی جنگ است و دیگر هیچ